داشتند اشتباهی مرا بجای يک نفر ديگر اعدام ميکردند!!!
محمدرضا حدادی دوشنبه برای پنجمين بار پای چوبه دار رفت!!!
زندان عادل آباد شيراز نيمه شب دوشنبه ۸ مهر ماه ۱٣۹۲ شاهد يک واقعه غير قابل تصور بود. محمد رضا حدادی را کشان کشان به زيرزمين زندان ميبرند تا اعدامش کنند ، در حاليکه ظاهرا در ليست اعدامها يک نفر ديگر بود و اشتباهی محمدرضا را ميخواستند اعدام کنند.
محمد رضا در تماسی با بيرون از زندان گفت: آنقدر ترسيده بودم که کم مانده بود بيهوش شوم . محمد رضا از ۱۵ سالگی به اتهام قتل در زندان است و البته اين چهارمين بار بود که ميگفتند او را اعدام خواهند کرد . اما اين بار موضوع بسيار جدی بود و تا پای چوبه دار او را ميبرند.
محمد رضا در آن نيمه شب تاريک و در حاليکه قلبش بشدت ميزد ، شروع به داد و بيداد ميکند و ميگويد " قرار نبود مرا اعدام کنيد" و فرياد ميزند که شما گفته بوديد به اين زودی اعدام نميشوم و پرونده بررسی مجدد ميشود و...
جلاد و يکی ديگر از مسئولين زندان ميپرسند اسمت چيست و او ميگويد محمدرضا حدادی و جلاد ميگويد کسی که بايد اعدام شود رضا حدادی است و ميپرسد اسم پدرت چيست و وقتی محمد رضا اسم پدرش را ميگويد آنها ميگويند ولی اسم پدر کسی که بايد امشب اعدام شود اين نيست و بعد از پچ و پچی که دو نفر باهم ميکنند ميگويند آره يک نفر ديگر است که بايد امشب اعدام شود. و محمدرضا را پس ميفرستند و نفر ديگری را می آورند برای اعدام.
اين متاسفانه بخشی از يک فيلم مربوط به دوران قرون وسطی نيست و اين داستان پردازی نيست اين در روز دوشنبه در زندان عادل آباد شيراز و در دوره روحانی اتفاق افتاده است. اين واقعه يکبار ديگر نشان ميدهد که جان افراد در اين نظام چقدر بي ارزش است و زندانيان با چه سيستم ضد انسانی دست و پنجه نرم ميکنند.
کميته بين المللی عليه اعدام يکبار ديگر از همگان ميخواهد به اين ماشين جنايت و آدمکشی اعتراض کنند.
کميته بين المللی عليه اعدام
۴ اکتبر ۲۰۱٣
فاطمه فیلی
محمدرضا حدادی دوشنبه برای پنجمين بار پای چوبه دار رفت!!!
زندان عادل آباد شيراز نيمه شب دوشنبه ۸ مهر ماه ۱٣۹۲ شاهد يک واقعه غير قابل تصور بود. محمد رضا حدادی را کشان کشان به زيرزمين زندان ميبرند تا اعدامش کنند ، در حاليکه ظاهرا در ليست اعدامها يک نفر ديگر بود و اشتباهی محمدرضا را ميخواستند اعدام کنند.
محمد رضا در تماسی با بيرون از زندان گفت: آنقدر ترسيده بودم که کم مانده بود بيهوش شوم . محمد رضا از ۱۵ سالگی به اتهام قتل در زندان است و البته اين چهارمين بار بود که ميگفتند او را اعدام خواهند کرد . اما اين بار موضوع بسيار جدی بود و تا پای چوبه دار او را ميبرند.
محمد رضا در آن نيمه شب تاريک و در حاليکه قلبش بشدت ميزد ، شروع به داد و بيداد ميکند و ميگويد " قرار نبود مرا اعدام کنيد" و فرياد ميزند که شما گفته بوديد به اين زودی اعدام نميشوم و پرونده بررسی مجدد ميشود و...
جلاد و يکی ديگر از مسئولين زندان ميپرسند اسمت چيست و او ميگويد محمدرضا حدادی و جلاد ميگويد کسی که بايد اعدام شود رضا حدادی است و ميپرسد اسم پدرت چيست و وقتی محمد رضا اسم پدرش را ميگويد آنها ميگويند ولی اسم پدر کسی که بايد امشب اعدام شود اين نيست و بعد از پچ و پچی که دو نفر باهم ميکنند ميگويند آره يک نفر ديگر است که بايد امشب اعدام شود. و محمدرضا را پس ميفرستند و نفر ديگری را می آورند برای اعدام.
اين متاسفانه بخشی از يک فيلم مربوط به دوران قرون وسطی نيست و اين داستان پردازی نيست اين در روز دوشنبه در زندان عادل آباد شيراز و در دوره روحانی اتفاق افتاده است. اين واقعه يکبار ديگر نشان ميدهد که جان افراد در اين نظام چقدر بي ارزش است و زندانيان با چه سيستم ضد انسانی دست و پنجه نرم ميکنند.
کميته بين المللی عليه اعدام يکبار ديگر از همگان ميخواهد به اين ماشين جنايت و آدمکشی اعتراض کنند.
کميته بين المللی عليه اعدام
۴ اکتبر ۲۰۱٣
فاطمه فیلی