خشونتهایی که نسبت به بهائیان و سایر دگراندیشان ایرانی اعمال میشود در حقیقت زاییدۀ تمسّک به عقاید و اصول منسوخ و سنن و رسوم کهنه ای است که اثرات مستقیم و منفی اش در همۀ جنبههای حیات اجتماعی آن سرزمین دیده میشود. جوّی از تعصّبات جاهلیّه و گرایشهای خرافی بر مملکت تحمیل شده و لطمات شدیدی به اعتبار دین و ایمان وارد آمده است. خواستههای جوانان عزیز نادیده گرفته میشود ، علیرغم شرافت طبع ایرانیان پاک نهاد معنویّت و ارزشهای اخلاقی در جامعه به حاشیه رانده شده ، تباهی و فساد بسیاری از جوانب اجتماع را در بر گرفته ، راستی و صداقتگویی از دوایر مدیریّت رخت بربسته و دروغ و تزویر جای گزین آن شده ، پیوندهای همبستگی و اعتماد که لازمۀ بقا و پیشرفت یک جامعۀ زنده و پویاست ضعیف شده ، ارکان نظم جامعه متزلزل گشته و گرداب مهیبی از مشکلات و نابسامانیها همگان را در کام خود فرو برده است. ملاحظۀ این وضع اسفبار یادآور بیان مهیمن حضرت بهاءالله است که میفرمایند :
گیتی را دردهای بیکران فرا گرفته و او را بر بستر ناکامی انداخته . مردمانی که از بادۀ خودبینی سرمست شدهاند پزشک دانا را از او بازداشته اند اینست که خود و همۀ مردمان را گرفتار نمودهاند . نه درد میدانند نه درمان میشناسند راست را کژ انگاشتهاند و دوست را دشمن شمردهاند) .
گیتی را دردهای بیکران فرا گرفته و او را بر بستر ناکامی انداخته . مردمانی که از بادۀ خودبینی سرمست شدهاند پزشک دانا را از او بازداشته اند اینست که خود و همۀ مردمان را گرفتار نمودهاند . نه درد میدانند نه درمان میشناسند راست را کژ انگاشتهاند و دوست را دشمن شمردهاند) .